انتخاب کافی نیست،خطاهای گذشته نباید تکرار شود
انتخاب کافی نیست،خطاهای گذشته نباید تکرار شود
هر زمان که انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شود،احساس می کنیم،قرار است اتفاق مهمی رخ بدهد و کسی که مثل هیچکس نیست،خواهد آمد و تمام مشکلات برطرف شود زیرا تمام بدبختی ها را متوجه رئیس جمهور فعلی می دانیم و زمین و زمان علیه او بسیج می شود و برای رفتنش لحظه شماری می کنیم. این روندی است که در دوره های گذشته بوده و همچنان ادامه دارد،در حالیکه هیچ فرماندهی در جنگ به تنهایی پیروز نمی شود و ساز و برگ نظامی باید وجود داشته باشد و فرماندهان و مشاوران قوی همراهیش کنند.
در بحث کشوری هم جامعه باید به کمال دست یابد و سیستم فعال،شایسته سالار و پاکدست باشد،نه اینکه بعد از انتخاب همه چیز رها شود و منتظر معجزه تازه وارد باشیم.
زمانی که خاتمی شوراها را درست کرد هدف این بود که اینها هر کدام یک پارلمان محلی باشند و اعضای آن هر شهر و روستا را بسازند،اما چه شد،آنها تبدیل شدند به انتخاب شهردار و عزل و نصب هایی مطابق منافع شخصی و نفع جامعه فراموش شد. اعضای این شوراها از اول اینطور نبودند،وقتی دیدند در سطح بالا،وزیر و رئیس و مدیر شاهانه زندگی می کنند و تبعیض و رانت و پارتی بر فضای جامعه حاکم است،نخواستند از قافله عقب بیفتند و آنها هم راه کج را انتخاب کردند. اصولا وقتی اشتباه و خطا از بزرگترها سر بزند،اثراتش بیشتر است،یک حرکت نابجا از رئیس جمهور،وزیر،کارمند و مدیر، جامعه ای را خراب می کند،همانطور که عکس آن صادق است و اگر صدیق باشند،همه چیز درست می شود.
یک نفر عادی اگر پایش بلغزد،فقط خودش به زمین می خورد و پایش می شکند اما اگر یک مقام و مدیر بلغزد،جامعه ای را خراب می کند. کما اینکه دیدیم وقتی نزدیکترین افراد به مقامات بالای مملکت سر از زندان در آوردند،خیلی از مدیران در رده های مختلف هم،اختلاس گر شدند و نظم جامعه به هم ریخت.
یک رئیس جمهور و فرمانده به تنهایی نمی تواند کشور را اداره کند و باید زیرمجموعه های پاکدست و از همه مهمتر مناسب کاری که به او محول می شود داشته باشد چون هر کشور و شهری که به قهقرا می رود،حاصل سپردن امور به افراد نااهل است.
معروف است زمانی که اسکندر ایران را گرفت و آریو برزن را شکست داد و هخامنشی را از بین برد،مصادف بود با اینکه کشور از یک سیستم منظم برخوردار بود چون داریوش اول، کشوری منظم ساخته بود. اسکندر مصمم شد این نظم و قاعده را به هم بزند،در نهایت به این نتیجه رسید که کارهای بزرگ را به افراد کوچک بسپارد،بنابراین خزانه را به سر آشپز سپرد و آشپزخانه را به خزانه دار داد ،دلقک، شاه هم شد مشاور اسکندر به این ترتیب توانست بی نظمی را در مملکت حاکم کند. بنابراین ما که به این حقیقت واقفیم باید حواسمان به کارها جمع باشد و ببینیم امور به چه کسانی سپرده می شود. مملکت به مدیر پاکدست اما با هوش نه ساده لوح نیاز دارد تا فرمانده بتواند با اتکا به آنها به کارهای اصلی مملکت برسد.
باز هم در این مورد حرف خواهیم زد.
حکومت بر جامعه فقیر افتخار نیست، وضع باید تغییر کند
همیشه و در هر زمان گفته اند حکومت بر افراد فقیر افتخار نیست و تا فقر باشد،جامعه اصلاح نمی شود چرا که فقر سست کننده تمام اعتقادات و ناشی از توزیع ناعادلانه ثروت و نیز بی خبری از حال تهیدستان است.
حقیقت این است که مشکلات جهان سوم،خصوصا خاورمیانه و شمال آسیا سطح پایین زندگی مردم را رقم زده است. این کشورها معمولا از ثروت برخوردارند اما ضعف آنها توزیع ناعادلانه ثروت است که موجب می شود اکثریتی در محرومیت بسر برند. سالهاست هر مدیری که بخواهد خود را مردمی معرفی کند. دم از رسیدگی به مناطق محروم می زند،اما تا به امروز نه این مناطق از محرومیت خارج شده اند،نه مردم آن به حداقل های زندگی دست یافته اند و این وضع هر روز حادتر و خرابتر می شود.
نمونه بارز یک کشور ثروتمند با داشتن افراد فقیر و محروم را بعینه شاهدیم،اما این وضع قابل تغییر است بشرطی که تدبیر و انصاف حاکم شود.
در حال حاضر کمیته امداد با آنهمه گستردگی را داریم. سازمان بهزیستی وجود دارد،هزاران موسسه خیریه افراد مددجو و زیر پوشش دارند اما اینها برای فقرزدایی کافی نیستند چون پراکندگی وجود دارد و علاج کار تمرکز و دادن نظم به این مراکز است و پیدا کردن راهکار برای نجات خانواده های محروم.
دادن 45 هزار تومان یارانه یا مستمری 70 هزار تومانی یک سازمان در مقابل هزینه های کمرشکن امروزه که حتی تهیه خورد و خوراک را مشکل کرده،چه تاثیری دارد¿
نتیجه آن می شود که خانواده های بسیاری دو وعده خود را با خوردن سیب زمینی گذران کنند و پولی برای خرید پوشاک یا درمان و حتی کشیدن دندان نداشته باشند و چقدر از این دست خانواده ها داریم. حالا آنها که در این گرما کولری ندارند و در زمستان آبگرمکنی و از عهده هزینه تحصیل فرزندانشان عاجزند بماند.
الغرض مردم از هر طبقه،یاری رسان محرومین اند و اگر آنها از این خصلت برخوردار نبودند،وضع از این هم بدتر بود و این وظیفه دولتمردان و برنامه ریزان است که نظمی به کارها بدهند و سر از زندگی قشر محرومی که در توزیع ثروت سهمی به آنها نرسیده در آورند.
برچسب ها : جامعه فقیر انتخابات ریاست جمهوری انتخابات1400